نظام تربیتی اسلام، نظام هدایت یافته‌ای است که بر اساس موازین و سنن الهی، انسان را به مسیر کمال و سعادت جاودانه، آن گونه که خداوند مقرر فرموده است، رهنمون می شود. در این زمینه، نظارت الهی بر عالم وجود، به ویژه بر انسان به مثابه برآیند هدایت الهی در راستای تربیت انسان، بسیار تعیین کننده و سرنوشت ساز خواهد بود. افزون بر این، آرامش و آسایشی را که از جنبه روحی و روانی، به ویژه انسان تحت نظارت الهی به دست می آورد، در هیچ موقعیت دیگری به دست نخواهد آورد. انسان با بهره مندی از چنین احساسی تربیت پذیرتر و رهیافته تر خواهد بود.
 
اصل حکمت در نظام آفرینش، که امور با تدبیر ربوبی و هدایت و نظارت خداوندی جریان می یابد، کوچکترین خلل و نارسایی و بیهودگی و سرخوردگی به چشم نمی خورد؛ زیرا خداوند آن را نظام احسن و نظامی بسیار مستحکم آفریده تا هر چیزی به جای خود و تحت فرمان و نظارت و اشراف الهی وظیفه خطیر خویش را انجام دهد. قرآن بر این حقیقت تأکید می ورزد که خداوند آسمان و زمین و آفریده های درون آنها را هرگز بیهوده و به بازیچه نیافریده است. قرآن همچنین این گمان را به شدت منتفی می سازد که کسی تصور کند بیهوده آفریده شده است و به سوی خدا باز نمی گردد. نیز مشخص می شود که حکمت آفرینش انسان به هر صورت به بازگشت انسان به خداوند تعلق می گیرد.
 
بدیهی ترین حقیقتی که از آفرینش حکیمانه جهان و انسان به دست می آید این است که خداوند در آفرینش جهان و انسان هدف بسیار خاص و برجسته ای دارد که بدون آن، امر آفرینش به بیهودگی می انجامد. آن چنان که در حدیث قدسی آمده است، می فرماید: «من گنج نهانی بودم که دوست میداشتم آشکار گردم و شناخته شوم. پس عالم وجود را آفریدم تا شناخته شوم». یا به تعبیر قرآن، آنجا که می فرماید: «من جن و بشر را نیافریدم مگر برای آنکه مرا عبادت کنند». بدیهی است عبادت کردن فرع بر شناختن و معرفت یافتن است. از این روی، مفسران عبادت را در این آیه، به معرفت تفسیر کرده اند.
 
نظام تربیتی اسلام با الهام از اصل حکمت در پی آن است که غرض حکیمانه خداوند را از آفرینش انسان هرچه بهتر و پربارتر محقق سازد. اساسا، تحقق چنین امری یکی از مهم ترین هدف های تعلیم و تربیت در اسلام است. حکمت الهی نیز تنها به پشتوانه برنامه های تربیتی اسلام و هدایت و نظارت ربانی خداوند و مربیان الهی امکان تحقق می یابد. وقتی حکمت خداوند به این تعلق گرفته باشد که انسان را جانشین خویش بر روی زمین قرار دهد، حتما برای تحقق این هدف برنامه های تربیتی خاصی تدوین کرده است که انسان بتواند بر اساس آنها به این مقام خطیر نایل آید یا دست کم در آن مسیر گام بردارد. توجه به این برنامه ها و مراعات آنها در گفتار و رفتار ضامن سعادت فرد و جامعه در هر دو جهان خواهد بود. 
 

نکته‌های تربیتی

 با مروری بر اصل‌های مانند؛ توحید، هدایت و حکمت در می یابیم که این سه اصل مهم در تار و پود فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی راهگشای تحقق اهداف نظام تربیتی اسلام اند. نکات برجسته زیر نشان می دهند که عرصه تعلیم و تربیت اسلامی تا چه پایه تحت تأثیر اصول یاد شده و مبانی هستی شناختی آنهایند. با توجه به این نکات، ارتباطات تربیتی آن اصول و مبانی با نگرش‌ها و کارکردها و رفتارهای ما بیشتر و بهتر معنا و مفهوم می یابد:
 
١. شخصیت انسان به گونه ای است که همواره خواهان انسجام و هماهنگی بهتر و مستحکم تر میان ابعاد وجودی اش است. او خود دوست دارد نگرش ها، گرایش‌ها و منش هایش با هم انسجام کافی داشته باشند و کمترین ناهماهنگی ای میان احساسات، ادراکات و عواطف و هیجاناتش رخ ندهد. هرچه ابعاد وجودی و شخصیتی انسان انسجام بیشتری داشته باشد، زندگی برای او دلپذیرتر و آرامش بخش تر خواهد بود. در این میان، تنها عاملی که به تقاضای انسان پاسخ مثبت می دهد و خواسته روحی و روانی و شخصیتی او را به نحو شایسته تری تأمین می کند ایمان و اعتقاد به توحید است. اثر انسجام آفرین گرایش و اعتقاد به توحید از ذات و ماهیت توحید، به مفهومی که گذشت، سر می زند. بدین ترتیب، هرچه اعتقاد و گرایش به توحید قوی تر و عالی تر باشد، روح انسان و ابعاد وجودی او انسجام و هماهنگی بیشتری خواهند داشت. قرآن فطرت آدمی را به داوری در این باره فرامی خواند تا با نگاه فطری خویش اعتراف کند که توحید گرایی بسیار عالی تر و برتر از تکثرگرایی و شرک است؛
 
٢. با درک این حقیقت که ما انسانها تحت اشراف و هدایت و نظارت الهی قرار داریم و از رحمت بی منت و بی منتهای او بهره مندیم، احساس لطیف و بی نظیری به ما دست می دهد. وقتی انسان احساس کند اعمال نیک و شایسته او از نگاه خداوندی که به او پاداش می دهد هرگز پنهان نمی ماند برای انجام دادن آن اعمال انگیزه بیشتری می یابد. همچنین هرگاه انسان دریابد که خداوند ناظر اعمال زشت و ناشایست اوست، به خود اجازه بی حرمتی نمی دهد؛
 
٣. درک این حقیقت که هیچ پدیده‌ای در جهان بی حکمت نیست و در کار خداوند لغو و عبث و بطلان و بیهودگی راه ندارد، سبب اطمینان خاطر انسان می شود؛ زیرا باور می کند که او هم، به منزله بخشی از وجود، هرگز بیهوده آفریده نشده است و بنابراین نباید عمر و زندگانی خود را به بیهودگی و بطالت بگذراند؛
 
4. درک این حقیقت که انسان برای هدفی بسیار مهم تر از آنچه خود می اندیشد آفریده شده است، او را بر آن می دارد تا سرمایه وجود خویش را به بهایی اندک نفروشد و به کمتر از رضایت الهی قانع نشود.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت، سیداحمد رهنمایی، صص271-267، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1388